انواع سبک های هنری
تاریخ :
نام ارت دکو از عنوان نمایشگاه جهانی 1925 در پاریس (نمایشگاه بین الملی هنرهای تزئینی و صنعتی) انتخاب شد، اما از این کلمه قبل از اخر 1960 استفاده نمیشد.
فرهنگهای مختلف، مخصوصا مال اروپا قبل از جنگ جهانی اول، روی ارت دکو اثر داشتند.
ارت دکو به عنوان پاسخی به تغییرات فراوان فنی و اجتمایی در شروع قرن بود.
شهر پاریس در فرانسه به عنوان مرکز این جنبش شناخته شده بود و خیلی از هنرمندان مهم دراین شهر زندگی می کردند. از جمله: ژاک امیل روهلمان (Jacques-Emile Ruhlmann) که یکی از معروفترین مبل سازهای ارت دکو بود. کسان دیگر ادگار براندت (Edgar Brandt) و ژان دوناند (Jean Dunand) بودند که با آهن و قفل کار می کردند.
در شیشه کاری رنه لالیک (René Lalique) و موریس مارینو (Maurice Marinot) و در جواهر و ساعت سازی کارتیه (Cartier) بود.
خصوصیات :
کلمه ارت دکو را در نمایشگاه بین الملی 1925 به وجود اوردند اما تا سال 1960 از ان خیلی کم استفاده میکردند. هنرمندانی که در این سبک کار میکردند تا سال 1960 به عنوان یک گروه نا شناخته بودند.
در اولین سالها ارت دکو را به عنوان یک حرکت در جنبه نوینگرایی (مدرنیسم ) میشناختند که تحت تأثیر هنرهای سنتی ممالک دیگر مثل کشورهای آفریقایی، مصر یا مکزیک بود.
اثر دیگر بسیار مهم روی ارت دکو فناوری های ان زمان بود: مثلا رادیو، ماشین ها صنعتی و غیره.
کل این چیزها را در یک فورم حجمگری (کوبیسم) ، آیندهگری (فوتوریسم) و فاویسم به کار می بردند.به دنبال این سبک ها، ارت دکو از اشیایی مختلف مثل الومنیام، ورشو، لاکر، چوب کاری، پوست کوسه و گور خر استفاده میکرد.در ارت دکو از فرم های زیگزاگ، پله ای، دایره آفتاب (sunburst motif) و قوس های بلند هم زیاد استفاده می کردند.این سبک خیلی غنی است و در نتیجه عکس العمل به کمبودی های بعد از جنگ جهانی اول به وجود امده است.
بخاتر تجمللی بودن این سبک در فضا های مدرن مثل سینما، برج ها ی بلند و کشتیها مسافربری استفاده میکردند.
سقوط:
بعد از این که این سبک به توليد ماشيني رسید، ان را به عنوان یک سبک تجمللی مصنوعی شناخته شد و در غرب پشتوانی اش را از دست داد.با شروع جنگ جهانی دوم ارت دکو در غرب تمام شد اما در کشورهای دیگر ادامه داشت.
از جمله: در هنوستان به عنوان یک نشانه مدرن شناخته شد و تا سال 1960 ادامه داشت. در دهه 1980 ارت دکو از نو مورد توجه قرار گرفت و در رابطه با فیلم نوآر (film noir) و زرق و برق دهه 1930 از ان در تبلیغات جواهر و مد استفاده شد.
آرت دکو در ایران :
سه ساختمان در میدان آرژانتین تهران در سبک آرت دکو ساخته شدند
آرت نوو:
آرت نوو (از فرانسه Art Nouveau) (آرنوو) سبکی در هنر و معماری که در اوایل قرن بیستم گسترش یافت. این واژه در فرانسوی به معنی هنر جدید است و از جنبش های هنری مدرنیسم قرن بیستم می باشد. این سبک با حرکت های همزمانی که در دیگر کشورهای اروپایی با واژه های بومی دیگری توصیف می شدند، مشابهت زیادی دارد.
در این سبک هنری از هنرهای قدیمی مانند هنر گوتیک، روکوکو، هنر ژاپنی الگو گرفته می شد.
دست نوشته های باستانی، شیشه کاری رومی، کارهای دوران ویکتوریا و حتی سفال ایرانی روی کارهای آرت نوو تاثیر گذار بودند.
آینده نگری یا فوتوریسم :
آیندهگری یا فوتوریسم (Futurism) یک جنبش هنری در اول قرن بیستم بود. مرکز این جنبش در روسیه و ایتالیا بود اما در کشورها دیگر هم وجود داشت. فتوریستها در بسیاری از زمینهها مانند نقاشی، مجسمه سازی، سفالگری، تئاتر، موسیقی، معماری و حتی آشپزی کار کردند.
اولین فتوریستی که عقیدها این جنبش را نوشت یک شاعر ایتالیا یی بود به نام فیلیپو توماسو مارینتتی. مقاله او را در روزنامه فیگارو در سال ۱۹۰۹ چاپ کردند. در ان مقاله مارینتتی نوشته بود که فتوریستها از گذشته بدشان میاید و مخصوصا از فکرهای گذشته در مرد هنر و سیاست خیلی بدشان میاید.
او و دیگران در جنبش فتوریست عشقی به سرعت، تکنولوژی و خشونت نشان میدادند. برای فتوریست ها ماشین، هواپیما و شهرهای صنعتی نشانههای بصیار مهمی بودند بخاطر این که پیروزی انسان را بر طبیعت نشان میدادند
آینده نگری حجمی :
در روسیه جنبش کوبیسم بر جنبش فوتوریسم اثر گذاشت و در سال ۱۹۱۳ یکی از حرکات هنری به نام آیندهگری حجمی به دنیا آمد. آیندهگران حجمی فورمهای کوبیسم را استفاده میکنند. مانند بقیه فوتریستها، روسها با گذشته بد بودند و از زندگی مدرن خوششان میآمد.
برعکس ایتالیایی ها، روسها سعی می کردند که با حرکات جنجالی خودشان را مطرح کنند. به غیر از آن، روسها تاثیر هیچکس را قبول نمیکردند. هنرمندان مهم روس در این سبک ولیمیر خلبنیکف، الکسی کرچنیخ، ولادمیر مایاکوفسکی و داوید بورلیوک بودند.
خیلی از فوتوریستهای روسیه، به غیر از نقاش، نویسنده هم بودند و تعداد زیادی کتاب و شعر نوشتند.
این هنرمندها در پروژه های مختلف هم باهم کار میکردند. از جمله: وپرا پیروزی رو آفتاب را کروچنیخ نوشت و صحنه های ان را مالویچ ساخت. آمدن استالین و کومونیسم باعث شد که جنبش کیوبو- فوتریسم در روسیه از بین برود .
فوتوریسم در ایتالیا :
در ایتالیا فوتوریستها به حرکات فاشیسم خیلی علاقه داشتند و از تعداد زیادی از نظرات فاشیسم پشتیبانی میکردند. فوتریستها حرکتها ی مدرن می کردند و فاشیسم را قدرتی میدیدند که با آن میتوانستند ایتالیا را یک کشور مدرن بکنند.
مارینتتی، که یکی از فوتریستها مهم بود، گروه سیاسی فوتریستها را در سال ۱۹۱۸ به وجود آورد.
یک سال بعد از ایجاد، این گروه در حزب ملی فاشیست موسولینی ادغام شد و جزء اولین پشتیبانان موسولینی شدند.
به همین دلیل دولت خیلی از فوتریستها را به رسمیت شناخت و به آنها کار دادند.
در ایتالیا فوتوریسم رشد کرده و از جنبشها دیگر استفاده کردند. در معماری این اتفاق خیلی بیشتر بود و فوتوریسم به طرف کمینهگرایی و عقلگرایی رفت. بعد از سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۴۰ یک سری ساختمانهای دولتی در سبک فوتوریسم ساخته شدند که دربین آنها ایستگاه راهآهن ترنتو است که آنجیولیو مازونی آنرا ساخت.
راستخطکاری یا پرسیژنیسم (Precisionism):
یک جنبش هنری است که بعد از جنگ جهانی اول و قبل از جنگ جهانی دوم در آمریکا به وجود آمد. این عنوان را به گروهی از نقاشان حجمگر آمریکای شمالی داده بودند که از ۱۹۱۵ گرد هم آمدند و مکتبی با ویژگیهای سادگی شکل، صراحت هندسی سطوح، راستبُری خط و دقت در سامانبخشی به عناصر تصویری را شکل دادند.
این نقاشان معمولاً مضمون کار خود را صحنههایی صنعتی و شهری و ساختمانی خالی از وجود آدمی انتخاب می کردند. به این جنبش نامهای دیگری مانند حجمگری واقعنما (Cubist-Realists)، نقاشان پاکیپرداز (Immaculates)و پاکیپردازان (Sterilists) هم دادهاند. جنبش راستخطکاری روی جنبشهای واقعگری جادویی (Magic Realism) و هنر مردموار (Pop Art) تأثیر داشتهاست.
فراواقعگرایی یا سوررئالیسم:
یکی از جنبش های معروف هنری در قرن بیستم است. زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون که خود نیز زمانی از دادائیستها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را ریختند که در سال 1922 به طور رسمی فراواقعگرایی نامیده شد. این جنبش در عمل با انتشار مجلهٔ انقلاب فراواقعگرا توسط برتون آغاز شد.
هیجاننمایی انتزاعی یا اکپرسیونیسم انتزاعی:
شیوهای است که در سال ۱۹۱۲ از اکپرسیونیسم و با انتشار مجله سوار کار آبی ایجاد شد. پیشوایان این مکتب واسیلی کاندینسکی،پل کلهوفرانتس مارک در مونیخ بودند.
هنر دیدگانی (Optical Art یا Op Art):
به نوعی نقاشی یا اشکال دیگر هنر گفته میشود که با خطای دید سر و کار دارند و یا از آن استفاده میکنند. هنر دیدگانی، یک جنبش هنری بود که در سالهای دههٔ شصت میلادی، از هنر پاپ (Pop Art) مشتق شد و به صورت مکتبی مستقل درآمد.
بسیاری از نمونههای مشهور هنر دیدگانی سیاه و سفید رسم شدهاند، به این دلیل برخی آن را آبستره میدانند. بینندهای که به آثار این سبک مینگرد، ممکن است حرکت، چشمک زدن، خاموش و روشن شدن، چرخش، لرزش یا جهش مشاهده کند.
عبارت انگلیسی Op Art اولین بار به سال ۱۹۶۴ در مجلهٔ تایمز آمده، اگر چه بسیاری آثاری که امروزه به عنوان Op Art دسته بندی میشوند، پیش از این تاریخ آفریده شدهاند.
در سالهای اخیر با گسترش و رشد گرافیک کامپیوتری انواع جدیدی از این آثار پدید آمد که نمونهٔ شاخص آنها، تصاویری بود که در سالهای دههٔ ۷۰ خورشیدی به نام تصاویر سه بعدی در جراید به چاپ میرسید.
دَوَرانگری یا ورتیسیسم (Vorticism) :
یک جنبش هنری کوتاه مدت بود که در اوایل قرن بیستم در انگلستان به وجود آمد.
کلمه «ورتیسیسم» را ایرزا پوند (Erza Pound) در سال ۱۹۱۳ به این جنبش داد، اما مهمترین هنرمند این جنبش ویندهام لویس (Wyndham Lewis) بود و او از یک سال قبل داشت در این اسکله نقاشی میکرد. جنبش ورتیسیسم از ورتیسیس کوبیسم درآمد، اما به مدرنی فوتوریسم نزدیکتر است. اصل فرق ورتیسیسم و فوتوریسم نحوهای است که سعی میکنند که حرکات را نشان بدهند.
در ورتیسیسم مدرنیسم را به عنوان یک سری خط کلفت نشان میدهند که چشم را به طرف وسعت تابلو میکشند. در تاریخ، فقط یک نمایش کارها ورتیسیستها بوده. آن در سال ۱۹۱۵ در دوره گالری (Dore Gallery) بود.
بعد از ان، بخاطر جنگ جهانی اول جنبش ورتیسیسم از بین رفت. در سالهای بعد از جنگ « گورو X » سعی کرد این جنبش را از اول زنده بکنند، اما نتوانست.
تولیدگری یا پروداکتیویسم (Productivism):
یک جنبش هنری است که در روسیه در سال ۱۹۱۷ به وجود آمد. گروه هنرمندان سازندهگرا (Constructivist) که این جنبه را به وجود آوردند فکر میکردند که هنر بیاد برای جامعه دارای سود و فایده باشد. ایشان هنر را به عنون یک صنعت نگاه می کردند.
فرق اصلي ميان تولیدگری و سازندهگرایی این است که تولیدگر قبول نمیکند که هنر بايستی تنها به اکتشاف فضا و ضربآهنگ انتزاعی نگاه کند.
پاپ آرت:
هنر پاپ (Pop Art) یا هنر مردموار یک جنبش هنری بود که در سالهای دهه ۶۰-۱۹۵۰در انگلستان و آمریکا به وجود آمد. هنر پاپ یکی از جنبشهای اصلی قرن بیستم بود.
دستمایهٔ اصلی هنرمندان این سبک فرهنگ مردمی،تولیدات انبوه،تبلیغات محیطی یا تلویزیونی،بسته بندیها و در کل هر آنچه مردم بیش از میدیدند از چیدمان ۱۰۰ قوطی کنسرو سوپ گرفته تا سریوگرافی پرترهٔ مونالیزا. این سبک را میتوان یک سبک روشنفکرانه با نگاهی انتقادی به مصرف گرایی به خصوص در آمریکا دانست.
پیشینه:
کلمه هنر پاپ یا Pop Art را جون مکهله(John McHale)در سال ۱۹۵۴ به وجود آورد.
آقای مکهله معنی هنر پاپ را در یک نمایشگاه در انگلیستان به ریچارد همیلتن (Richard Hamilton) توضیح داده بود. سه یا چهار ماه بعد، آقای همیلتن طی نامهای معنی هنر پاپ را تبیین کرد.
در این نامه همیلتن گفته بود که هنر پاپ یک هنر جوان،ارزان،مردمی،فانی،مصرف گرا، کنایه آمیز،شهوت انگیز،فریبنده و یک تجارت بزرگ است.
در سال ۱۹۵۸ کلمهPop Art را برای اولین بار در مجله Architectural Digest چاپ کردند. به زودی یک جنبشی به وجود آمده بود و از اواسط دهه ۱۹۶۰ کاملا شناخته شده بود.
هنر پاپ را دادای نیمه دوم قرن بیستم نامیدند. جنبش هنر پاپ در اخرین سالهای دهه ۱۹۵۰ در انگلستان به وجود آمد و در آمریکا به نقطه کمال خود رسید.
جنبش پاپ آرت:
عبارت پاپ آرت مختصر پاپیولر آرت (هنر توده) است. نام این جنبش همه چیز در باره خودش را آشکار میکند. پاپ آرت میخواست هنر را دوباره به زندگی روزانه مردم بیاورد.
این جنبش در واکنش به نقاشی آبستراکت به میان آمد و ادعا میکرد جنبش آستراکت بیش از حد سوفسطایی و نخبه گرا است. تصاویر مورد پسند هنرمندان پاپ اشیا از زندگی روزمره بود بطور مثال قوطیهای سوپ برای اندی وارهول و کمیدی برای روی لیشتیستین. خصوصیت گرایش جنبش پاپ آرت استفاده وارهول از سیریگرافی، یک شیوه فوتو ریلستیک و توده پسند پرینت میکنگ بود. پاپ آرت با فشار وارد مطبوعات و اعلانات شد.
تفاوت بین هنرهای زیبا و هنرهای اعلانات بازرگانی بطور ارادی از بین رفت. مثال بسیار خوب پوش البمهای موسیقی سالهای شصت است. شخصیت مکتب فکری بدون شک اندی وارهول (۱۹۸۷-۱۹۲۸) بود. نامهای بزرگ دیگر جاسپر جانس، رابرت روشنبرگ، دیود هاکنی، کلیس اولدنبرگ، روی لیشتیستین، جورج سیگال، وین یا جمیز روزنکویست بودند. جنبش پاپ آرت عمدتا یک جنبش هنری آمریکایی و بریتانیایی بود.
پاپ آرت از دید کلی:
پاپ آرت،گرچه حالا اسمش را در ایران و جاهای دیگر فراوان شنیده میشود، در اصل یک جنبش هنری متعلق به دهه ۶۰ میلادی است. یک گروه هنری مستقل انگلیسی بودند که زیبایی شناسی هنری را گسترش دادند.
در واقع اینها عقیده داشتند مبتذلترین عناصر فرهنگ جامعه قابل زیبا بودن و هنری بودن هستند. آنها ابزارهای کار خود را فیلمهای عامه پسند، آگهیهای تبلیغاتی، داستانهای کمیک استریپ علمی تخیلی، موسیقی پاپ، حروف و علائم متداول، اشیای روزمره و کالای مصرفی، معرفی کردند.
در واقع هرچه که در چشمان مردم بیشتر دیده میشود میتواند ابزار قدرتمندی برای پاپ آرت باشد. پدید آوردندگان پاپ آرت بر تاثیر بر فرهنگ عامه شهری تاکید داشتند.
در امریکا، پاپ آرت قدرت و نفوذ فراوانی داشت و به نوعی واکنشی برابر اکسپرسیونیزم انتزاعی و باورهای دادائیستی بود. مشهورترین هنرمند پاپ آرت همه دورهها، شاید اندی وارهول باشد که احتمالا بعضی آثارش را دیده باشید.
هنر پاپ آرت به سرعت در عرصههای مختلفی مثل طراحی گرافیک، سینما و در رسوخ کرد. در دوران جدید با ظهور بیلبوردهای عظیم تبلیغاتی کنار بزرگراهها، پاپ آرت قدرتمندترین ابزار خود را یافت همیشه پاپ آرت و «پول درآوردن از هنر» چنان به هم نزدیک به نظر میآیند که اگر نیت بوجود آورندگان آنها را در نظر نگیریم، به راحتی است که با هم اشتباه شوند.
این دو با هم بده بستان دارند، پاپ آرت از تجارت تغذیه میکند و تجارت از پاپ آرت.
هنرمندان
انگلستان
ریچارد همیلتون و ادواردو پاولوزی گروه وزو ایندپندنت را تاسیس کردند،این گروه مهمترین حرکت این سبک در سراسر انگلستان بود. در دهه ۱۹۶۰ جنبش هنر پاپ را پیتر بلیک،پاتریک کالفیلد،داوید هکنی،آلان جونس و پیتر پیلیپس ادامه دادند.
آمریکا
در اولین سالهای ۱۹۶۰ هنر پاپ به امریکا رسید و در کار هنرمندانی مثل جیم دینه،جاسپر جونس،روی لیشتنشتاین و روبرت راشنبرگ تاثیر گذار شد. یکی از مهمترین هنرمندان این سبک اندی وارهول بود.
تاثیرات
این سبک نه بر هنرمندان پسین خود تاثیر گذار بود بلکه گرافیک و تبلیغات تجاری را نیز متحول ساخت.
ماندالا:
(به معنی دایره در سانسکریت) یک جدول هندسی مورد استفاده در ادیان بودا و هندو است که به عنوان نمادی برای جهان هستی بکار میرود. اصل ماندالا از دین هندو است ولی در آیین بودا هم کاربرد زیادی پیدا کرده است. ماندالاها دایرههایی نمادین برای تمرکز بر خویشتن و جستجو در درون انسان هستند. مرکز دایره جدول ماندالا برای تمرکز در حین مراقبه دینی بکار میرود. اشکال متقارن هندسی ماندالا خودبخود توجه شخص را به مرکز دایره جذب میکنند.
جزئیات یک ماندالای ماسهای
روانکاو معروف کارل یونگ ماندالا را كهنالگوی خویشتن میداند,نماد تمامیت و نظم و کار ویژهٔ آن سازماندهی و دربرگیری تمامیت روان و ساماندهی و تنظیم دوبارۀ وضعیتهای هرجومرج آلود است.
مکتب وین در واقعگری توهمی:
(Vienna School of Fantastic Realism) یک جنبش هنری بود که در وین در سال ۱۹۴۶ به وجود آمد. این جنبش را پروفسور آلبرت پاریس ون گئترسله (Albert Paris von Gutersloh) در Vienna academy of fine arts به وجود اورد. زیر دست او، دانشجوها مکتب وین تکنیکهای نقاشهای قدیمی (Old Masters) را به کار میبردند و در کارشان علامتهای دینی و esoteric استفاده میکردند. هنرمندان مهم این جنبش ارنست فکس (Ernst Fuchs)، آریک برار (Arik Brauer)، رودولف هاسنر (Rudolf Hausner)، ولفگنگ هتتر (Wolfgang Hutter)، آنتون لهمدن (Anton Lehmden) و فریتز جانسکا (Fritz Janschka) بودند.
مکتب واقعگری آمریکا یا مدرسه اشکان :
(Ashcan School) یک جنبش هنری است که در اوال قرن بیستم در آمریکا به وجود امد. این جنبش برای نشان دادن زندگی روزانه در محلههای فقیر شناخته شدهاست. مهمترین گروه در این جنبه به نام هشتم (The Eight) شناخته میشد. هنرمندهای این گروه ربرت هنری (Robert Henri)، آرتور داویس (Arthur Davies)، ماریس پرندگاست (Maurice Prendergast)، ارنست لاسون (Ernest Lawson)، ویلیام گلاکنس (William Glackens)، ایورت شین (Everett Shinn)، جون فرنچ سلونه (John French Sloan) و جورج لوکس (George Luks) بودند. گروه هشت فقط یک بار کارشان را نشان دادند در ۱۹۰۸.
دادا (دادائیسم، داداگری یا مکتب دادا) :
جنبشی فرهنگی بود که به زمینههای هنرهای تجسمی، ادبیات (بیشتر شعر) تئاتر و طراحی گرافیک مربوط میشد. این جنبش در زمان جنگ جهانی یکم در زوریخ سوئیس پدید آمد. دادائیسم را میتوان زائیدهٔ نومیدی و اضطراب و هرج و مرج ناشی از آدمکشیها و خرابیهای جنگ جهانی اول دانست.
دادائیسم زبان حال کسانی است که به پایداری و دوام هیچ امری امید ندارند. غرض پیروان این مکتب طغیانی بر ضد هنر، اخلاق و اجتماع بود. آنان میخواستند بشریت و در آغاز ادبیات را از زیر یوغ عقل و منطق و زبان آزاد کنند و بی شک چون بنای این مکتب بر نفی بود ناچار میبایست شیوهٔ کار خود را هم بر نفی استوار و عبارتهایی غیرقابل فهم انشاء کنند.
آغاز
طرح مکتب دادا در پائیز ۱۹۱۶ در شهر زوریخ توسط جوانی به نام تریستان تزارا از اهل رومانی و رفقایش (هانس آرپ، هوگو بال، امی هنینگز، ریچارد هیولسنبک و سوفی تائوبر) ریخته شد.
نابودی
اما در سال ۱۹۲۲ این گروه هرج و مرج طلب از هم گسیخت و به نابودی گرائید و جای خود را به فراواقعگرایی سپرد.
گسترش دادا در نقاط دیگر جهان
برلین
کلن
نیویورک پاریس
در ادبیات و شعر
برتون، پیکابیا، تریستان تزارا،آراگون، الوار، گیلوم آپولینه، مکس ژاکوب و سوپو از جمله شاعرانی هستند که به این مکتب پیوستند.
کوبیسم یا حجمگری:
یکی از سبکهای هنری است. کوبیسم در فاصله سال های 1908-1907 به عنوان سبکی جدی در نقاشی و تا حد محدودتری در مجسمهسازی ظهور کرد،که از نقاط عطف هنر غرب به شمار می آید.
معرفی
واژه کوبیسم از ریشه Cube به مکعب اخذ شده. کوبیستها کوشش می کنند تا کلیت یک پدیده(وجوه مختلف یک شیء) را در آن واحد در یک سطح دو بعدی عرضه کنند،کوبیسم از این جهت مدعی رئالیسم بود،ولی نه رئالیسم بصری و امپرسیونیستی بلکه رئالیسم مفهومی.
مراحل
کوبیسم به دو مرحله تقسیم می شود:
کوبیسم تحلیلی 12-1911
کوبیسم ترکیبی14-1912
در واقع میتوان گفت کوبیسم در پشت چشمان ماست
تاثیرات
این سبک جنبشی خلاق و زایا را به وجود آورد که به پیدایش حرکت ها و سبک های فراوانی در قرن بیستم منتهی شد،که از آن جمله فوتوریسم،اورفیسم،پوریسم(ناب گرایی)و ورتیسم را می توان نام برد.
هنرمندان
بجز ژرژ براک و پابلو پیکاسو که از آنها به عنوان آفرینندگان این سبک یاد شده، خوان گریس بخصوص پس از این دو و درغالب کوبیسم ترکیبی به خلق آثاری پرداخت یکی ار مشهورترین آثار نقاشی دنیا، گورنیکا، اثر پیکاسو و در سبک کوبیسم است.
پست امپرسیونیسم:
معرفی
این اصطلاح درباره گرایش های مختلف در نقاشی و به ویژه در فرانسه و در امتداد امپرسیونیسم یا به عنوان واکنشی در برابر آن است.
پیشینه
این سبک در فاصله زمانی 1905-1880 و جود داشت. این اصطلاح نخستین بار توسط راجر فرای نقاش و منتقد انگلیسی(1934-1866)در عنوان نمایشگاهی به کار رفته بود که در 11-1910 در گالری گرافتن لندن برگزار شد و فرای آن را ((مانه و پست امپرسیونیست ها)) نامید.
هنرمندان
پل سزان،ونسان ونگوگ و پل گوگن را از هنرمندان این سبک می نامند.
پوریسم:
(در انگلیسی:Purism)یا نابگرایی جنبشی در هنر فرانسه است که با زیبایی شناسی نوین هنر ماشینی پیوند داشت.
منبع: برندزلینک
brandslink.ir
ارسال شده در تاریخ : 11 فروردین 1393 ساعت 12:46
بازگشت به صفحه اصلی مقالات
نظرات کاربران
هیچ نظری ثبت نشده
ارسال نظر
برای ثبت نظر ابتدا با حساب کاربری خود
وارد سایت شوید