گردشگري فرهنگي و توسعه پايدار
گردشگري فرهنگي و توسعه پايدار
امروزه با توجه به بيانيه هزاره سوم سازمان ملل متحد و اجلاسهاي متعدد در سراسر دنيا پايداري به عنوان بخش اساسي نظم جهاني شناخته ميشود و توسعه پايدار از اصولي است که انديشمندان و صاحبنظران مورد توجه قرار ميدهند. اين بدان معني است که حفظ استانداردهاي سطح زندگي آينده بشريت اهميت بسيار زيادي دارد، به طوري که ديگر نميتوان از محيط زندگي انسانها همانند گذشته بهرهبرداري و استفاده کرد. بنابر اين بايد آثار گردشگري را از ابعاد مختلف مورد بررسي و تحليل قرار داد تا بتوانيم از تهديدات آن بکاهيم، از فرصتهاي آن نهايت بهرهبرداري را بکنيم، نقاط ضعف را به حداقل برسانيم و نقاط قوت را توسعه دهيم و اين برنامه بدون مشارکت کشورها امکانپذير نيست. خوشبختانه سازمانهاي بينالمللي از جمله سازمان جهاني جهانگردي اصول قابل قبولي را ارائه کردهاند. از نظر اين سازمان توسعه پايدار گردشگري به مفهوم مديريت تمامي منابع است، به طوريکه ضمن رعايت تمام شئونات فرهنگي کشورها سياستهاي حمايتي و فرآيندهاي زيست محيطي و تنوع عوامل محيطي در آن حفظ شود تا نياز گردشگران فعلي و جامعه ميزبان را تامين کرده و در عين حال باعث تقويت نيازها و انتظارات آينده آنها شود. براي رسيدن به تعامل گردشگري فرهنگي توسعه پايدار بايد همه اقشار يک جامعه با برنامهريزي مبتني بر اصول توسعه پايدار تلاش کنند تا اين امر به يک فرهنگ عمومي تبديل شود و اين تلاشها صرفا به عهده صاحبنظران و فرهيختگان يک جامعه نيست، چون براي ارتقا سطح زندگي آينده اين مقوله در اختيار بخش يا صنعت و يا يک قشر خاص نيست و مربوط به تمام زمانها و مکانها است. بدين منظور ضروري به نظر ميرسد که ضمن بررسي اصول توسعه پايدار صنعت گردشگري به صورت اجمالي و همچنين آثار و مباني گردشگري فرهنگي به صورت منفرد براي رسيدن به يک مدل مورد قبول تاثيرات اين دو مقوله را نسبت به يکديگر و سپس آثار اقتصادي و اجتماعي را نسبت به اين دو مقوله تحليل و بررسي کنيم. گردشگري در بخش اقتصاد، شامل خدماتي است که تاثير زيادي بر فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي دارد و شناخت اين ارتباطات کمک بسيار زيادي به تعامل بين توسعه پايدار و گردشگري فرهنگي ميکند چون اصل وابستگي متقابل اين امر را ايجاب کرده. از ديگر موارد مهم در ارتباط با توسعه پايدار و گردشگري، نوآوري و خلاقيت براي استفاده از تمام پتانسيل لازم است و اين امر زماني محقق ميشود که از انواع تخصصها و آموزشها در اين خصوص استفاده شود و اين امر حاکي از چند وجهي بودن در بعد انواع تخصصهاست. از ديگر موارد مهم در اصول پايدار گردشگري برتر بودن هر چيز در حالت طبيعي است، البته فرضيات متعددي در اين خصوص ارائه شده است ولي نهايتا ميتوان اذعان کرد که توازن طبيعت برحالات ساختگي آن ترجيح دارد و از طرفي از ديگر اصول توسعه پايدار گردشگري اصل استفاده از تجارب قبلي است. نهايتا يکي از ارکان اصلي در توسعه پايدار گردشگري اصل قدرت و سياست است به طوريکه همانگونه که در جهان امروزه مشاهده ميکنيم وضعيت جهاني در حال تغيير بوده و هست و موجب نابرابريهاي بيشماري بين کشورهاي فقير و غني شده است، به طوريکه بسياري از کشورها با داشتن جمعيت کم بخش قابل توجهي از منابع را در اختيار دارند و بسياري از کشورها با داشتن جمعيت زياد فقيرند و اين تازه فقط دخالت دادن متغير جمعيت در بررسي است در صورتيکه متغيرهاي زيادي منجمله درآمد سرانه، تکنولوژي، منابع طبيعي و غيره ميتواند اين عدم تعادل را به خوبي شفاف سازد. بنابراين مديريت منابع در جهان امروز بسيار پيچيده است و تنها همکاري و همدلي کشورها ميتواند آينده زندگي در کره زمين را در جهت پايداري، امکانپذير سازد. پس کشورها بايد به دنبال منشور و تبيين يک دستور کار مناسب باشند تا تقسيم مسئوليتها و تصميمگيري را تسهيل کند، بدين منظور برنامهريزي مدون را ميتوان پيشنهاد کند. گردشگري فرهنگي بررسي گردشگري فرهنگي که داراي مفهومي عام است و به دست آوردن چهارچوب مناسب براي تعريف کامل اين مقوله فرهنگي مطابق نظر انديشمندان، کمي پيچيده است. چون داراي متغييرعاي غير ملموس متعددي است که در مقوله فرهنگي قابل توجيه است، اما در رويکردهاي اجتماعي توجيه آن کمي دشوار به نظر ميرسد و تحقيقات متعددي هم از طرف دستاندکاران در اين خصوص ارائه شده است که هر کدام به نوبه خود گوشهاي از اين مقوله را روشن ميسازد ولي چهارچوب اصولي را که همه نسبت به آن اجماع داشته باشند در بر نميگيرد. براي روشن شدن موضوع بهتر است نگاهي اجمالي به اين نوع گردشگري از زواياي مختلفي داشته باشيم. در بحث گردشگري فرهنگي عموما دو محور مورد بررسي قرار ميگيرد، محور اول گردشگري مرتبط باميراث فرهنگي يک مقصد است و بيشتر در اين ديدگاه بعد تاريخي يک جامعه مورد نظر است و محور دوم گردشگري فرهنگي موضوع زمان حال و فرهنگ جاري يک مقصد را مدنظر قرار ميدهد. در حقيقت گردشگري فرهنگي نوعي از گردشگري است که گردشگر را به فراگيري، آموزش، کنکاش و کسب تجربه درباره فرهنگ حال و گذشته جامعه مقصد و مقايسه آن با داشتهها و انگيزههاي جامعه خود و ديگران واميدارد و در واقع تجربه کيفي ميان گردشگر و محيط مورد بازديد قرار ميگيرد. بديهي است که با توجه به تنوع مقوله گردشگري فرهنگي و همچنين تنوع گردشگران فرهنگي در ميزان انگيزه و نيازها، انتظارات، سليقه و علائق آنها در بازديد از يک مقصد تفاوتهاي بسياري وجود داشته باشد و اين تفاوتها باعث برداشتهاي گوناگوني ميشود، بنابراين ميزان رضايت و بهرهمندي هم متغير است و جمعآوري و به روز کردن اين رضايتمندي ميتواند راهگشاي سياستگذاران صنعت گردشگري در بخش گردشگري فرهنگي با توجه به درجه حساسيت آن باشد که اين به عنوان يکي از اساسيترين راهکارهاي توسعه پايدار در بخش گردشگري فرهنگي پيشنهاد ميشود. بررسي عوامل ذيل براي به دست آوردن مدل گردشگري فرهنگي موفق در توسعه پايدار گردشگري ضروري به نظر ميرسد: 1.ثبت انگيزههاي گردشگران در گردشگري فرهنگي و ميزان رضايت مندي 2.ايجاد عوامل موثر در تعديل شناخت گردشگران نسبت به فرهنگ مقصد گردشگري 3.اندازهگيري تاثيرات فرهنگي گردشگري بر مقاصد 4.مشخص کردن توانمندي فرهنگي جامعه مقصد 5.آموزش و ايجاد يکپارچگي فرهنگي در جامعه مقصد 6.ايجاد انگيزههاي حمايتي در جوامع محلي و فرهنگ ميزبان متناسب و منطبق با ضوابط اخلاقي 7.تبيين منشور گردشگري فرهنگي و ايجاد زمينه توسعه پايدار در اين بخش 8.اندازهگيري تاثيرات اقتصادي و اجتماعي گردشگري فرهنگي در جامعه مقصد 9.استفاده از ابزارهاي آموزشي و کمک آموزشي براي برنامهريزي مدون 10.بررسي مداوم عملکرد براساس يک نظام آماري مدون براي به حداقل رساندن تهديدات و رفع موانع بررسي تعامل گردشگري فرهنگي و توسعه پايدار گردشگري مهمترين عاملي که مطالعات گردشگري و استخراج نتايج علمي در بيشتر کشورها به دست آمده است و سازمانهاي جهاني به آن اتفاق نظر دارند اين است که هر سياست و تصميمي که در زمينه گردشگري در هر جامعهاي اتخاذ ميشود بايد مورد حمايت تمام اقشار عناصر آن جامعه واقع شود به طوري که همه افراد آن جامعه که از اين فعاليت و تصميم و سياست مورد تاثير واقع ميشوند بايد با توجه به منابع و هزينهها آنرا تاييد کنند و بر اين اساس است که ميتوان سهم هر قشر و عنصري را در آن مشخص و براساس آن تقسيم کرد تا مسئوليتپذيري براي افراد و ساير دستاندکاران آن جامعه صورت پذيرد. بالطبع در تعامل بين گردشگري فرهنگي و توسعه پايدار موضوعات ذيل که بسيار داراي اهميت است بايد در برنامهريزيها مورد توجه قرار گيرند و اين مستلزم آن است که هر کدام از آنها بارها مورد مطالعه و تحقيق واقع شوند: 1.تعيين ابعاد پايداري در زمينه گردشگري فرهنگي به طوري که دقيقا مشخص کنيم چه چيزهايي بايد پايدار شود و اين پايداري در کدام ابعاد بايد اولويت بندي شود، به طور مثال جامعه مورد مطالعه، در چه حدي بايد استاندارد شود و به طور کلي مديريت مقصد گردشگري بايد بر چه اساس و با چه مکانيزمي هماهنگي فعاليتها را براي اجراي برنامه توسعه پايدار با رويکرد گردشگري فرهنگي مدنظر قرار دهد و اصولا تشکيلات مطلوب براي اين منظور چگونه است. 2.تعيين ارزشهايي که توسعه پايدار در زمينه گردشگري فرهنگي بايد براساس آن برنامهريزي شود. از آنجايي که مراکز سياستگذاري و قدرت، شکل و سطح اين ارزشها را در قالب قوانين و مقررات در بيشتر کشورها مشخص ميکنند و ازطرفي تصميمگيرندگان در زمينههاي فرهنگي و گردشگري ممکن است ابزارهاي لازم براي تاثيرگذاري و اعمال مستقيم سياست را نداشته باشند، چگونه ميتوان اين ارزشها را به صورت يک فرآيند مورد قبول گردشگران در جهت حفظ آنها و ارتقا اين ارزشها در برنامهريزيها اعمال کرد. 3.تعيين افق زماني در گردشگري فرهنگي هم براي رسيدن به پايداري اهميت ويژهاي دارد به طوريکه در مفهوم پايداري و گردشگري فرهنگي معمولا زمان نامحدود و به نظر ميرسد ولي در برنامهريزي اصلا اينطور نيست. همان طور که در مباحث قبلي مطرح شد با توجه به تنوع، تغييرات، رويدادها و عوامل غيرملموس و اصولا علائق گردشگران پرداختن به يک دوره نامحدود امکانپذير نيست و بهترين راه اين است که برنامه زمانبندي مشخصي را ارائه کنيم که خود بخشي از يک برنامه بلند مدت باشد تا بتوانيم ارزيابي دورهاي را براي ارتقا اهداف و نتايج به صورت منسجم داشته باشيم. 4.تعيين جامعه مورد نظر در گردشگري فرهنگي به منظور پايداري از اصول برنامهريزي است و اين بدان معناست که با توجه به مقتضيات جغرافيايي، طبيعي، مردمي، مذهبي، نژادي و نوع گويش و ساير داشتهها، هر مقصد مختصات خود را دارد که با استفاده از آنها ميتوان جامعه و يا منطقهاي را براي مطالعه انتخاب و امکانات را در آن گسترش داد و از نتايج آن در ساير مناطق و جوامع مورد نظر از لحاظ قدرت و اختيارات لازم جهت تغيير استفاده کرد. اين اصل مخصوصا براي جلب پشتيبانيهاي لازم براي اعمال استانداردها و صدور مجوزهاي لازم جهت انواع فعاليتهاي گردشگري با اهميت است. بررسي نتايج و پيشنهادات در خاتمه با توجه به بررسيهاي انجام پذيرفته و اصل وابستگي متقابل بررسي اجمالي گردشگري فرهنگي و ابعاد آن در توسعه پايدار بدون در نظر گرفتن اثرات اقتصادي، اثرات اجتماعي و نقش دولتها در برنامهريزي علمي و عملي خالي از اشکال نيست، بنابراين پيشنهاد ميشود: براي رسيدن به مدلي ايده آل تاثيرات متقابل هر کدام از مقولههادر اين فرآيند مورد توجه واقع شود به طور مثال ميتوان موارد ذيل را به صورت اختصار يادآوري کرد: 1.نقش گردشگري فرهنگي و جايگاه آن در اقتصاد کلان کشورها 2.ميزان مشارکت دولت در تدارک زيرساختهاي گردشگري فرهنگي در توسعه پايدار 3.مقدار مخارج گردشگران فرهنگي اعم از داخلي و خارجي در کشورها 4.ميزان اشتغال حاصل از درآمدهاي گردشگران فرهنگي به طور مشخص در کشورها 5.اندازه اقتصادي و اجتماعي هر مقصد در گردشگري فرهنگي هر کشور 6.ميزان تاثير جاذبههاي فرهنگي و امکانات هر مقصد در ورود گردشگران فرهنگي 7.تعيين ميزان مسئوليت و نقش بنگاههاي اقتصادي در گردشگري فرهنگي منبع : برندزلینک www.brandslink.ir
ارسال شده در تاریخ : 14 اسفند 1392 ساعت 15:43
بازگشت به صفحه اصلی مقالات
نظرات کاربران
هیچ نظری ثبت نشده
ارسال نظر
برای ثبت نظر ابتدا با حساب کاربری خود وارد سایت شوید
|
ارسال کننده
نام ونام خانوادگی : : rezasharif
نام کاربری : gharibe12
تاریخ عضویت : 1 اسفند 1392
تعداد مقالات ارسالی : 577
تعداد لینک ها : 0
|